نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





به سلامتی...

 

به سلامتی اونی که واسه رفتنش گریه کردی...

اون رفت واسه رفقاش تعریف کرد با هم خندیدن


[+] نوشته شده توسط الهه در 1:6 | |







خدانگهدارت

 آهسته گفت: خدانگهدارت

در را بست و رفت...

آدمها چه راحت مسِئولیت خودشان را به گردن خدا می اندازند...


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:57 | |







راحت باش

 

مچاله کن . بشکن . بند بزن . بشکن . خط بزن . خلاصه راحت باش

ارث پدریت که نیست دل تنهای منه...


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:52 | |







اطرافیان

 

هیچ چیز بیشتر و بدتر از این...

مغز استخوان آدم رو نمیسوزونه که...

اطرافیانت بهت بگن:

اگه دوست داشت نمیرفت...


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:41 | |







تکیه بده اما...

 تکیه بده!!

اما به شانه هایی که اگر خوابت برد سرت را زمین نگذارد!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:37 | |







هیچ وقت

وقتی دل کسی رو بشکنیدهر کاری هم که بعد از اون براش انجام بدین...

اون دیگه هیچوقت براتون همون

" آدم سابق "

نمیشه

{هیچ وقت }


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:34 | |







کاش اینجا بود...

روزی میرسد که در خیال خود جای خالیم

را حس میکنی و در دلت با بغض میگویی:

"کاش اینجا بود"

اما من دیگر...

به خوابت هم نمی آیم...


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:28 | |







منو ببخش....

 من یک عذرخواهی به خودم بدهکارم!!!

برای اینکه احساساتی بودم

برای اینکه یک رو بودم...

برای اینکه غرورم را شکستم...

برای اینکه انسان بودم...

"خودم"

منو ببخش


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:22 | |







حقیقت و دروغ

از حقیقت های تلخ خسته ام ,

یک دروغ شیرین بگو....


[+] نوشته شده توسط الهه در 12:0 | |







تکیه

 اگر میخواهی به من تکیه کنی ,

تکیه کن فقط بدان که من دیواری ترک خورده ام...!!!تحمل تکیه دارم اما ضربه را نه....!!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 23:4 | |







بارون

 گفتی دوستم داری یه اندازه همه قطرات بارونی که به صورتت برخورد میکنه و منم گفتم:

دوستت دارم.

بدون توجه به چتری که رو سرت داری...


[+] نوشته شده توسط الهه در 21:16 | |







دلتنگی

دلتنگیم به اندازه ی مادریست که آخرین سرباز بازگشته از جنگ پسرش نبود !


[+] نوشته شده توسط الهه در 21:14 | |







قانون نیوتون

اگه نیوتون معنی جاذبه رو میفهمید همسرش تو دفتر خاطراتش نمینوشت:

اشکهای من هم به زمین می افتد اما تو سیب را ترجیح دادی...


[+] نوشته شده توسط الهه در 21:7 | |







ترس

 هر بار کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدم !

ترس من از گم شدن نبود ,

از گرفتن دستی بود که بی بهانه رهایم کند...


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:49 | |







زندگی

 تو زندگیت...

به بعضیا باید بگی من فقط چشم میزارم تو فقط...

برو گمشو


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:39 | |







مترسک

 مترسک...

آنقدر دستانت را باز نکن...

کسی تو را در آغوش نمیگیرد...

دیدی ایستادگی تنهایی می آورد...


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:30 | |







به افتخارت

 گفتی دهانت بوی شیر میدهد...

امشب به افتخارت دهانم...

بوی مشروب...

بوی سیگار...

بوی دروغ میدهد...

برمیگردی؟؟؟


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:25 | |







نوازش

 

عادت دارم هر روز جای انگشتانم را از روی شیشه ی مانیتور پاک کنم...

آخر نوازش کردن عکس هایت عادت من است...


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:23 | |







نوازش

 عادت دارم هر روز انگشتانم را از روی شیشه ی مانیتور پاک کنم...

آخر نوازش کردن عکس هایت عادت من است...


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:18 | |







هق هق کودک

 همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او رت تهدید کرده که اگر یک بار دیگر اشک بریزد او را میکشد
!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 19:57 | |







هق هق کودک

همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده که اگر یک بار دیگر اشک بریزد او را میکشد...!!!

 


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:6 | |







هق هق کودک


همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده که اگر بار دیگر اشک بریزد او را میکشد...!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:3 | |







هق هق کودک

همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده که اگر یک بار دیگر اشک بریزد او را میکشد...!!!

 


[+] نوشته شده توسط الهه در 20:1 | |







مکان های شلوغ

دیگر نگو جایت در قلبم هست ,

تو خوب میدانی که از مکان های شلوغ بیزارم!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 19:52 | |







احساس بد

چه احساس بدیست...وقتی با تمام وجودت کسی را دوست داری و او...

برای دیدن قلبت میخواهد دکمه های لباست را باز کند..!!!


[+] نوشته شده توسط الهه در 19:16 | |







ترس از اون دنیا

تنها ترسم از اون دنیا اینه که مردم اینجا هم میان اونجا....!


[+] نوشته شده توسط الهه در 19:2 | |







دمپایی های جا به جا

گاهی دلم میخواد دمپایی هایم را جا به جا بپوشم تا ببینم هنوز کسی حواسش به من هست یا نه...!


[+] نوشته شده توسط الهه در 18:56 | |







پاییز

 آنهایی که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند ,

 نمیفهمند که پاییز همان بهار است ,

که عاشق شده....


[+] نوشته شده توسط الهه در 18:37 | |







پاییز

آنهایی که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند ,

نمیفهمند که پاییز همان بهار است ,

که عاشق شده است...


[+] نوشته شده توسط الهه در 18:45 | |







بغض

 بغض بزرگترین اعتراضه...

اما اگه بترکه دیگه اعتراض نیست , التماسه...


[+] نوشته شده توسط الهه در 18:29 | |







حکایت جالب

حکایت جالبی است:

فراموش شدگان , فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمیکنند...


[+] نوشته شده توسط الهه در 15:23 | |







چشمان عروسک

چشمان عروسکم را میگیرم

نمیخواهم مثل من ببیند و بهانه گیر شود...


[+] نوشته شده توسط الهه در 15:6 | |







تلخ

 کاش در کودکی میماندیم

جایی که تنها تلخی زندگی ما

شربت تبمان بود...


[+] نوشته شده توسط الهه در 14:26 | |







آرزوی ساده من...


[+] نوشته شده توسط الهه در 14:13 | |







آرزوی ساده

 تنها آرزوی ساده من اینه:

روزی اگر نبودم بگی: یادش بخیر

همین....


[+] نوشته شده توسط الهه در 14:22 | |







آرزوی ساده

تنها آرزوی ساده ی من اینه:

اگه یه روز نبودم بگی: یادش بخیر

همین.... 


[+] نوشته شده توسط الهه در 14:6 | |